تورا نداشتم اما
از دست دادنت دیوانه ام می کرد!
تو
در کدام سوی زندگیم جای داری
که اضطراب مرا به وسعت در یا می سپاری؟!
ومن در دستهایت
مهره های سر گردان بازی شطرنج می شوم!؟
تو می آئی
مهره را جابه جا می کنی
ومن که
کیش دستهایت بودم
مات چشم هایت می شوم
تو می بری
من می بازم
تو می روی
من می مانم
و تمام وجودم باز
پر از اضطرابی
به وسعت دریا می شود ...!
نظرات شما عزیزان:
|